دیروز-جاتون خالی-رفتیم بیرون بقیه به من فلک زده گفتن برو از کافی شاپ یه آب پرتقال و دوتا بستنی بگیر -درضمن من تادیروزبه اونجانرفته بودم-رفتم وبرا اینکه ضایع نباشه یه کم منو رو نگاه کردم بعد باصدای بلند تراز حد معمول-مثل بچه دبستانی ها-گفتم سلام!!(پشت میزیه پنج،چهارنفربودن)زنه جواب داد بعدیه دفعه مرده ادامه اش روگفت!من مونده بودم به این جواب بدم یااون یه دفعه گفتم:دوتاپرتقال بدین!!!
من
زنه
مشتریا
مرده
(این قدرهمه منتظرسوتی ان)
درضمن من یه آب پرتقال میخواستم
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4